آشـتـی
آیا شود که خلق ِ جهــان آشتی کنند
خلق ِجهان زپـیر و جـوان آشتی کنند
چرخ و فلک به نظم و به صُلحند در مَدار
آیـا شـود که آدمیــان آشتی کنند
سوزد جهان درآتش بیـدادِ ظـالمان
روزی رسد که تیره دلان آشتی کنند
دراین زمان که خلق ِزمین درکشاکش ا َند
کِـی می شود زمین و زمان آشتی کنند
رحمی کن ای خدای محبت به جان ِخلق
کاین گُمرَهان خودازدل وجان آشتی کنند
انسان کجا و این همه وحشیـگری کـجا
گاهی شود که دام و دَ دان آشتی کنند
مهـرو وفـا و نیکی و احسان و عشق را
یـاد آو َریـد تـا همـگان آشتی کنند
درباغ و راغ سبزه وگل می د َمَد که خلق
دل خوش کنند ازاین جریان آشتی کنند
راز ِحیات شور و نشاط است و همدلی
گردد عیـان چو راز ِنهــان آشتی کنند
« مسعود » اگرزحسرت صلح وصفا سرود
شـعری مگر به عبـرت از آن آشتی کنند
تبـریـز فروردین 1394
- ۹۶/۰۵/۰۸