عـید غـدیـر
بیار نُقل و بیَفشان رسید عیدِ غدیـر
که خواسته است خدا از علی کُند تَقدیـر
رسید قافله تا در کنار خُـمِّ غدیـر
خدای گفت نبی را دگر مکن تـأخیر
به جمعِ حاضر و غایب تمام کن ابلاغ
که خلق راست پس ازمن علی ولی و امیر
گرفت دستِ علی را رسولِ حق در دست
که آیههای ولایت چنین کند تـفسیر
که هان علی است ولیِّ خدا و نایبِ من
مُقَدّر است و نوشته است کاتبِ تقدیـر
امام و رهبرِ اُمّت علی است بعد از من
چنین نموده خدا کارِ خلق را تدبیـر
حدوثِ واقعه خود مُدّعای این دعوی است
در این حدیث چه حاجت به حجّت و تَعبیر
علی که عالمِ امکان به نام او نازد
حقیقتی است که شد جاودانه عالمگیر
شهی که شیرِ خدایست و فاتحِ خیبر
همان که نیست چنو شهسوار و مَردِ دلیر
فلک به یاد ندارد چو شیرِ حق مردی
چو ذوالفقار که دیدَست در جهان شمشیر
دوباره مامِ فلک در سراسرِ اَعـصار
نیاورد به جهان چون علی شبیه و نظیر
اگر ولای علـی در دلِ کسی باشد
کجا شود زِ مِیِ کوثـرِ ولایت سیر
هر آن که مِهرِ ولایت ندارد اَندرَ دل
عبادتش به حقیقت کجا کُند تـأثـیر
در آسمان ولایت دوازده خورشید
که حلقههای بهم بستهاند چون زنجیر
ز آل پاک رسولند و بعدِ رحلت او
شدند خلق جهان را چنو نذیـر و بَشیر
مَتاب سر ز اِطاعت دلا زِ آلِ علی
که رستگار شوی ای به بندِ خاک اسیر
سرشته است به مهرِ علی دلِ « مسعود »
از آن نمیشود از گردشِ جهان دلگیر
تبریـز 21/7/93
- ۹۶/۰۵/۰۸